در این مقاله با بازی رایانه همراه باشید تا به نقد و بررسی بازی Days Gone که جدیدترین ساخته Sony Bend است بپردازیم.
از Sony Bend همواره به عنوان یکی از برگهای برنده سونی در محافل مرتبط با صنعت نام برده میشود. آنهایی که بیسر و صدا شاید مشغول به ساخت شاهکار بعدی باشند. Days Gone هرچقدر هم که برای مشهور شدن دست و پا بزند، در نهایت یک عنوان سومشخص دیگر با تمرکز برروی قتلعام زامبیها است. آیا این تکرار مکررات در نهایت میتواند صدای خودش را پیدا کند یا در میان سیل بازیهای شبیه به خودش گم میشود؟ با بازی رایانه در ادامه نقد و بررسی بازی Days Gone همراه باشید.
سعی کن خودت را به جاده بسپاری!
گاهی بازیها داستان خاصی ندارند، به این موضوع واقف هستند و تلاش میکنند تا همان چند خط کوتاه را هم وسیلهای برای به نمایش گذاشتن گیمپلی خود قرار دهند. دسته دوم عناوینی هستند که تلاش میکنند تا به زور قصهگویی کنند. سازندگان به وضوح تواناییای در دیالوگنویسی ندارند. چند خط تکراری را که از بازیهای شبیه به خودشان قرض گرفتهاند قرقره کردهاند و بجای داستان در اثرشان جا میزنند. دیزگان واضحا متعلق به دسته دوم است. داستان نویسی افتضاح که تلاش داشته دو دنیای مختلف، آخرالزمان زامبیها و خلافکاران موتورسوار، را با یکدیگر پیوند دهد، شکست سختی میخورد. دیالوگها احمقانه و خندهدارند. زشت و زمخت نوشته شدهاند و تحمل کردنشان سخت است. شخصیتهای مثبت زور میزنند تا مثبت بودنشان را در دیالوگها جای دهند. Deacon St. John، پروتاگونیست بازی، معتقد است روی زنها نباید دست بلند کرد، اما برای از بین بردنشان حین مبارزات و مخفیکاری لحظهای غفلت نمیکند. ظاهرا این قانون نانوشته فقط برای میانپردههای بازی در داستان زورچپان شده است.
شاید هم سازندگان تلاش داشتهاند ادای احترامی داشته باشند به خلافکاران موتورسواری که در دنیای واقعی چندباری از کنارشان رد شدهاند. شخصیتهای منفی مثل تمام شخصیت منفیهای دیگر زندگیتان هستند. تکرار مکررات هرچیزی که تابحال در فیلمها و سریالهای درجه چندم دیدهاید. خستهکننده و عاری از چیز جدیدی برای ارائه دادن. نیمه دوم بازی اما، بیشتر شبیه به یک شوخی است. نیمه دوم در بقیه بازیها شانس مجددی برای خودنمایی و پوشاندن نقاط ضعف است. نویسندگان اما در نیمه دوم عجیبتر دست به قلم شدهاند. شخصیتهایی که معرفی میشوند توجیهناپذیرتر از هر موجودیت دیگری در بازی هستند و بیشتر شبیه به ماکت از یک کاراکتر میمانند. داستان یا حتی چیزی شبیه به آن در دِیزگان وجود ندارد. اما سازندگان اعتقاد دیگری دارند و تلاش داشتهاند با حداقلها خودنمایی کنند، اعتماد بنفس کاذبی که در نهایت به ضررشان تمام شده.
موتور غیرملی
گیمپلی جایی است که دیزگان پتانسیل درخشش دارد. در اولین دقایق که کنترل موتور دیکِن را بدست گرفتم، میدانستم قرار است لحظات زیادی را به زیر و رو کردن نقشه بازی با آن سپری کنم. کنترل کردن موتور دیکِن راحت و مهمتر از همه لذتبخش است. اما همچون هر قسمت کارآمد دیگری در دیزگان، سازندگان تحمل بهینگی بیش از حد موتور را نداشتهاند و با مکانیزمهای ریز و درشت دست به تخریب آن زدهاند. اوقات زیادی در بازی پیش میآید که مجبور میشوید با پای پیاده به دنبال سوخت و قطعات برای موتور خود بگردید. سازندگان در کمال ناباوری، در عنوانی که حتی کوچکترین شباهتی به واقعیت ندارد و باید به این مشخصه افتخار کند، مکانیزمهای اصطحلاک موتور را واقعگرایانه و حتی در مواقعی بیش از حد دست و پا گیر طراحی کردهاند. با کوچکترین دستانداز، موتور آسیب میبیند. پس از برخورد با موانع، موتور آسیب میبیند. پس از برخورد با زامبیها، در عنوانی که مبارزه و از بین بردن زامبیها تمرکز اصلی است، موتور آسیب میبیند. در نهایت بنظر میرسد اگر نسیمی هم بوزد، موتور آسیب میبیند! فواصل میان شهرها و مناطق سکونت معدود بازماندگان بیشتر از یک باک به سوخت نیاز دارد و قطعا پیش خواهد آمد که در سفرهایتان به دنبال سوخت بگردید و ساعات زیادی را در شهرهای متروکه که از طراحی چندان جالبی هم برخوردار نیستند، گالن به دست دنبال سوخت برای موتور خود باشید.

در کمپ های بازماندگان، میتوانید موتور خود را شخصی سازی کنید.
شاید با خودتان فکر کنید بهتر است برای حل این مشکل، به Fast Travel که در هر بازی جهانبازی استاندارد محسوب میشود رجوع کنید. اینجاست که با یکی دیگر از نقاط ضعف بازی روبرو میشوید: طراحی مراحل. برای فعال کردن Fast Travel در نقاط مختلف نقشه، لازم است تا لانه زامبیها را ابتدا از بین ببرید. برای انجام این کار کامیون یا ماشین باربری را در محل پیدا کنید، آن را آتش بزنید و زامبیهایی که بیرون میآیند را از بین ببرید. حالا Fast Travel در این نقطه فعال است. شاید برای بار اول، دوم، سوم و حتی چهارم این طراحی جذاب باشد. اما برای عنوانی که نزدیک به ۲۵ ساعت خط داستانی دارد، این خرده مکانیزمها جذابیت خود را خیلی زود از دست میدهند و دیزگان از این خردهمکانیزمها کم ندارد. دنیای باز دیزگان شاید پر از فعالیتهای جورواجور باشد و به هر گوشه که سرک بکشید یک ماموریت فرعی و یا حتی اصلی پیدا بکنید، اما پشت شخصیتهای متفاوتی که ماموریت را ارائه میدهند، هدف و راه یکسان است و بازی واضحا از ضعف در طراحی ماموریت و مرحله تکراری رنج میبرد.
سیستم تیراندازی بازی بهینه و لذتبخش است. اما درخشش اصلی در مبارزات تن به تن و نزدیک است. هر مشت و ضربهای بر سر و صورت دشمنان فرود آید توسط بازیکن حس میشود. به این ترتیب بازیکنان همواره به استفاده از مخفیکاری و در نتیجه مبارزات تنبهتن و نزدیک به واسطه لذتبخش بودنشان تشویق میشوند.
آخرالزمان تکراری
گرافیک بازی را به دو بخش تقسیم میکنیم. طراحی بیرنگ و روی جهان و بخش دوم باگهای پرتعداد که گاهی حتی مانع از ادامه پیشروی در داستان میشوند. اشتباه نکنید، بازی به هیچ وجه از گرافیک ضعیف یا حتی بدی برخوردار نیست. اتفاقا دیزگان یکی از لذتبخشترین تصاویر بصری نسل هشتم را ارائه میدهد و شاید برای به نمایش گذاشتن این تصویر از تمام پتانسیل PlayStation 4 هم بهره برده باشد. اما کیلومترها با آنچه که میتوانست باشد فاصله دارد و صرفا به مانند یک تیزر برای موتور گرافیکی سازنده است. تنوع پالت رنگی که بازی از آن استفاده کرده شاید به زحمت بیشتر از انگشتان یک دست باشد و در طول بازی با مناظر شبیه به هم بسیار روبرو خواهید شد. شاید استفاده از تنوع رنگی بیشتر، میتوانست به خلق جهانی زیباتر کمک کند. همچون کاری که در The Last Of Us آن هم یک نسل قبلتر انجام شده بود!

ماموریت های با تمرکز برروی مخفی کاری، طراحی منطقی ای ندارند!
باگهای بازی اما… گاهی بیش از حد میشوند. طبیعی است در یک بازی جهانباز با این عظمت باگ وجود داشته باشد. اما در این فرکانس و شدت بیشتر شبیه به اهمال و غفلت سازندگان است. باگهایی که گاهی مانع از ادامه ماموریت میشوند، بازی را غیرقابل تحمل میکنند و آن را دور از دسترس مخاطب قرار میدهند.
به امید فردایی بهتر
با تمام این ضعفها اما، دیزگان ارزش تجربه کردن دارد. دیزگان برای روزهایی که قفسه بازیهایتان خالی است یا میخواهید حداقل یکبار هم که شده همه انحصاریهای سونی در نسل هشتم را تجربه کنید مناسب است. قطعا تیم کیفیتسنجی سونی هم از ضعفهای بازی و تفاوت سطح آشکار آن با دیگر بازیهای انحصاری خود آگاه بودهاند. اما قطعا دیزگان برای آنها یک سرمایهگذاری بلندمدت است. سونی نیاز دارد تا هرچه زودتر Santa Monica و Naughty Dog بعدی را پیدا کند.