امروز قصد داریم تا داستان نسخهی ابتدایی سهگانهی مشهور سری Witcher را با هم مرور کنیم. پس با من، بازی رایانه و داستان بازی The Witcher همراه باشید.
در ابتدا و قبل از شروع بازی یک سینماتیک پخش خواهد شد : در این سینماتیک گرالت (Geralt) به بیننده معرفی میشود. گرالت یک ویچر است، یک هیولاکش حرفهای. در ادامه یکی از مأموریتهای گرالت را خواهیم دید که در آن گرالت باید طلسم یک شاهدخت را که بهواسطهی خیانت یکی از اطرافیان شاه به یک Striga تبدیلشده است، باطل کند. تنها کافی است که یکشب کامل از غروب تا طلوع سپیده را با هیولا بگذراند و اجازه ندهد که هیولا به درون قبرش برگردد. گرالت خائنی را که مسئول این خیانت بود بهعنوان طعمه در یکی از اتاقهای قصر سابق که محل زندگی هیولاست زندانی میکند.
سروکلهی Striga پیدا میشود. نبرد سختی در محوطهی بیرونی کاخ میان ویچر و هیولا درمیگیرد: هیولا زنجیر نقره را پاره میکند، در برابر علائم جادویی که گرالت به کار میبرد مقاومت نشان میدهد و بسیار نیرومند است. هیولا فرار کرده به سمت قبرش فرار میکند اما گرالت قبل از او در آنجا جای گرفته بود. صبح روز بعد گرالت از درون قبر بیرون میرود. درون کاخ مخروبه پیکر مدهوش شاهدخت را که حالا به شمایل انسانی خودش بازگشته بود یافته و برای چک کردن به او نزدیک میشود. شاهدخت چشم بازکرده به گرالت حمله میکند. هرچند که گرالت بهشدت زخمی شده بود، اما طلسم شاهدخت را از میان برداشت. این مأموریت آخرین باری بود که گرالت دیده شد و تا مدتها بعد خبری از او نبود.
داستان بازی حول محور گرالت خواهد چرخید. گرالت که حافظهاش را ازدستداده در طی جستوجوی خود برای یافتن معجونهای جهشزای ویچرها با دوستان و دشمنان قدیمش روبهرو میشود (که برخلاف خودش فراموشی ندارند) در طی بازی بر اساس تصمیماتی که شما لحاظ میکنید، این روابط تغییر کرده و گرالت موضع خودش را در برابر جریانات سیاسی که در اطرافش در حال رخ دادن است تعیین خواهد کرد.
مسیرها
در طی بازی گرالت مجبور خواهد شد مسیر خودش را انتخاب کند. سه مسیر اصلی برای انتخاب وجود دارد. در این مقاله به این شکل از آنها یاد خواهیم کرد:
مسیر Scoia’tael: در این مسیر گرالت با دیگر غیر آدمیزادها یعنی الفها (Elves) متحد خواهد شد.
مسیر Order: در این مسیر گرالت با Order of Flaming Rose که هدفشان محافظت از ساکنان Temeria است متحد خواهد شد.
مسیر Witcher یا مسیر بیطرف: در این مسیر (که بیشتر از بقیه با شخصیت گرالت در سری رمانهای Witcher همخوانی دارد) گرالت، حال یا برای حفظ «بیطرفی ویچرها» (witcher neutrality) چیزی که بارها در طی بازی به آن اشاره شده و یحتمل به خط مشی بیطرف ماندن ویچرها اشاره میکند، یا صرفاً برای انجام کاری که به نظرش درست است، با هیچیک از جناحهای ذکرشده متحد نخواهد شد. (دلیل گرالت هرچه که باشد، بهجز عدهی کمی از دوستان نزدیک ویچر، دیگران او را درک نخواهند کرد چه برسد به اینکه با او موافق باشند).
شروع بازی : مقدمه (Kaer Morhen)
پنج سال طول کشید تا سرزمینهای شمالی بتوانند بعد از جنگ کبیر سرپا شوند. قحطی و گرسنگی بیداد میکرد و میزان مرگومیر غیرقابلشمارش بود. الفها و دورفهای باقیمانده به کوهستانها پناه برده بودند، هیولاهای سهمگین در تمامی میدانهای نبرد به چشم میخوردند و اهالی شهرها و روستاها همگی در عجب بودند که چه بلایی سر ویچرها آمده است. در ادامه گرگ سفید (White Wolf) یا گرالت را میبینیم که در حال فرار از دست سربازان Wild Hunt است. دوستانش روز بعد او را بیهوش در حوالی دژ Kaer Moehen پیدا میکنند و به درون دژ میبرند. بعدها مشخص میشود که گرالت حافظهاش را ازدستداده و نمیداند چه کسی است. پسازآن گرالت شروع میکند به یادگیری دوبارهی اصول ویچر بودن در کنار ویچرهای حاضر و ساحرهای که در آن زمان در دژ حضور داشت یعنی تریس مریگولد (Triss Merigold).
هنوز مدت زیادی از حضور گرالت در دژ نمیگذرد که عدهای از اعضای گروهک تبهکار Salamandra به آنجا حمله میکند. وزیمیر (Vesemir)، اسکل (Esskel) و لمبرت (Lambert) به دفاع از ورودی در برابر حملهی هیولای Frightener و ساحرهی کنترلکنندهاش مشغول شدند. تریس، گرالت و لئو (Leo) برای یافتن و مبارزه با پروفسور و جادوگر همراهش به درون دژ رفتند. پروفسور یک مزدور تحت تعقیب بود و تریس او را میشناخت اما جادوگر همراهش را نمیشناخت و همین باعث شد زخمی شود. آنها توانستند معجونهای مخصوص The Shool of Wolf را که برای Trial of The Grasses به کار میرفت بدزدند. در این میان لئو که میخواست پروفسور را غافلگیر کند مورد اصابت تیری قرار گرفت و به قتل رسید. بعد از آن که لئو در محوطهی بیرونی دژ سوزانده شد، هرکدام از ویچرهای باقیمانده به کمک تریس در جهات مختلف پخش شدند تا بتوانند در مورد هویت مهاجمان اطلاعاتی کسب کرده معجونهای سری خود را بازیابند. در این میان گرالت به توصیهی وزیمیر راه جنوب و تامریا (Tameria) رفت چراکه شاه آنجا به گرالت بدهکار است.
فصل اول از داستان بازی The Witcher : منطقهی Outskirts از ویزیما (Vizima)
گرالت بهطرف جنوب و به مقصد شهر ویزیما حرکت کرده به مناطق حاشیهنشین خارج از شهر میرسد. در این منطقهی روستایی که عمدتاً کشاورزان سکونت دارند. مدتی است که روستا تحت حملات هیولایی قرار گرفته و در حقیقت اولین چیزی که گرالت در ورود به این منطقه با آن مواجه میشود همین است. یک مادر و پسر، کرولاین (Caroline) و آلوین (Alvin) در حال رفتن به روستا هستند که دستهای از Hellhoundها به آن دو حمله میکنند. اهالی روستا از ترس هیولا شروع میکنند به بستن دروازه، آلوین توانست داخل شود ولی کرولاین بیرون ماند. گرالت برای نجات زن بیرون میرود اما تقریباً شکست میخورد. اینجاست که آلوین، ناگهان از زمین بلند شده به آسمان رفته نیروی عظیمی از خودش ساتع میکند و سپس با صدایی عجیب شروع میکند به گفتن پیشگویی Ithlinne.
گرالت سپس مشغول صحبت با شانی (Shani) میشود، در ابتدای امر او را نمیشناسد و شانی به او میگوید آنها قبلاً دوست بودهاند، وقتیکه از فراموشی گرفتن گرالت مطلع میشود با ابراز تأسف اعلام میکند که کاری از دست خودش (که یک درمانگر است) برنمیآید. شاید بهتر است گرالت با یک ساحره صحبت کند. شانی که در راه رفتن به یک بیمارستان در یک شهر دیگر بود، با دیدن وضع مردم منطقه تصمیم میگیرد بماند تا زخمیها را درمان کند و تا زمانی که هست از آلوین مراقبت خواهد کرد تا تکلیفش مشخص شود.
وقتی گرالت از هدفش در مورد یافتن Salamandra میگوید، شانی با لحن محتاطی ادامه میدهد که چندی پیش این گروه یک پسربچه را به روستا آورده بودند، پر از زخمهای عجیب. پسرک بعد از مدتی از شدت تب بالا مرد. در ادامه به گرالت توصیه میکند با کشیش صحبت کند.
کشیش مرد بدبینی است که رهبری مردم منطقه را بر عهده دارد. قصد گرالت ورود به ویزیما است، اما بدون داشتن یک نامهی تأییدیه از یک فرد معتبر نمیتواند وارد شهر شود. گرالت برای گرفتن این نامهی عبور نزد کشیش میرود. کشیش چندین مأموریت به گرالت واگذار میکند تا در صورت موفقیت برای او اجازهی ورود به شهر را بگیرد.
بعد از مدتی گرالت متوجه میشود اهالی روستا همگی تبهکارانی هستند که به گروه Salamandra همکاری کرده پسربچههای کوچک را به آنان میفروشند. بهواسطهی اهالی عدهای از اعضای این گروه برای کشتن گرالت سر میرسند. در این دیدار گرالت در مورد یکی دیگر از ویچرها به نام برگنار(Bergnar) خبر گرفته برای اولین بار گرالت نام Azar Javed، رهبر گروه را میشنود. در ادامه نبردی درگرفته گرالت همهی آنان را میکشد.
گرالت درراه خروج از محل نبرد با ابیگل (Abigail) ساحرهی روستا مواجه میشود. او کسی بود که به مردم سم و معجون میفروخت و اهمیتی به اینکه هدفشان از این خرید چیست نمیداد. حالا به تحریک کشیش، مردم او را مقصر وجود هیولا دانسته قصد کشتنش را کرده بودند. گرالت میگوید که این هیولاها براثر کارهای سخیف انسانها به وجود میآیند و ابیگل تائید میکند، گناهان اهالی بسیارند: دزدی، قتل، تجاوز، برادرکشی و… . در ادامه گرالت با مردم خشمگین صبحت کرده، کشیش را فراری داده ابیگل را نجات میدهد. سپس برای کشتن هیولا راهی میشود.
بعد از کشتن هیولا، کشیش و یک نفر دیگر از پشت به گرالت حمله میکنند. اینجاست که گرالت آنها را میکشد، اوراق اجازهنامه را می دزد (البته این تصمیم اختیاری است) و از ابیگل خداحافظی میکند. سپس بعد از دیدار کوتاهی با شانی، راهی ویزیما میشود. در دروازهی Miller’s Gate اما سربازان شاه او را دستگیر میکنند. بهاینترتیب گرالت وارد ویزیما میشود.
توجه کنید که در انتهای این فصل و هر فصل دیگر، دو مأموریت Trophy Quest وجود دارد، ما در این مقاله به Questها نخواهیم پرداخت.
فصل دوم از داستان بازی The Witcher (منطقهی Temple Quarter در ویزیما)
در ابتدا گرالت به زندان برده میشود. همزمان با او، پروفسور هم در آنجا زندانی است، اما او بهواسطهی نفوذش خیلی زود آزاد شد. بعد از آن به گرالت گفته میشود اگر هیولای درون سیستم فاضلاب را بکشد آزاد است، البته که گرالت قبول میکند. درون فاضلاب گرالت با یک شوالیهی گروه Order به اسم Siegfried مواجه میشود که او هم به مشغول شکار هیولاهاست. آن دو با یکدیگر آدمکشهایی را که برای کشتن گرالت اجیرشده بودند، میکشند. هنگامیکه او از قصد گرالت در مورد گروهک Salamandra مطلع میشود یک کارآگاه خصوصی را به او معرفی میکند تا از او کمک بگیرد و کلید درب خروجی از فاضلاب را به او میدهد. سپس گرالت میرود به منطقهی Temple Quarter وارد میشود. منطقهای که پر است از روسپیها، دزدها و قاتلها، جایی که ازنظر گرالت بهترین مکان برای مخفی شدن گروه Salamandra است.
گرالت برای یافتن آنها از کارآگاه خصوصی به اسم Raymond Maarloeve کمک میگیرد. خانوادهی او توسط Salamandra به قتل رسیدهاند در نتیجه او نیز به دنبال شکست آنهاست. آن دو مشغول تحقیق در مورد گروه salamandra میشوند. در اینجا گرالت بار دیگر با شانی مواجه شده و این بار بالاخره با دندلایون (Dandelion) روبهرو میشود. شاعر و آوازهخوانی که از دوستان بسیار قدیمی گرالت است. در ادامه یک دورف به اسم زولتان (Zoltan) هم به آنها میپیوندد. آنها کمی از گذشتهی گرالت را برایش تعریف میکنند و درمجموع شبی آرام را میگذرانند.
Swamp Forest
در ادامه Raymond و گرالت یک برج جادویی را در منطقهی Swamp پیدا میکنند که منبع به وجود آمدن موجودات جادویی آنجاست. کارآگاه و گرالت بر این عقیدهاند که Azar Javed به دنبال ورود به درون برج هستند. آنها سعی میکنند وارد برج شده برای او تله بگذارند. Swamp محل زندگی گروهی از الفهای Scoia’tael هم هست. در ادامه میان این گروه و شوالیههای Order جنگی درمیگیرد. اینجا هم گرالت میتواند یکی از سه مسیر را انتخاب کند.
Azar javed اما از نیت آنان باخبر میشود. او کارآگاه را کشته و برای ادامهی این فصل خودش را به کمک جادو Raymond جا میزند. در ادامه از گرالت میخواهد که Ramsmeat را بکشد. گرالت که تا اینجا کمی شک کرده بود مطمئن میشود که Raymond مرده است و این شخصی که خودش را بهجای او جا زده Azar javed است. گرالت به او میگوید که باهم بروند به درون برج تا کتب جادویی درونش را پنهان کنند.
هنگامیکه مقابل ورودی برج قرار دارند Azar javed تلاش میکند تا از پشت به گرالت حمله کند اما گرالت که آماده حملهاش بود او را میاندازد کنار. آنگاه Azar javed با تلپورت پروفسور را احضار میکند . نبردی سخت میان آنها درمیگیرد. وقتیکه تقریباً گرالت پیروز شد، آن دو نفر گرالت را مسموم کرده و میگریزند. اما خوشبختانه تریس گرالت را پیداکرده او را به ویزیما میبرد و درمانش میکند.
توجه کنید که در این فصل گرالت دیگر به مناطق حاشیهی شهر Vizima دسترسی ندارد، اما میتواند به بخش معابد (Temple Quarter)، بخشی از شبکهی فاضلاب Vizima، بخشی از سد، گورستان Vizima و باتلاق (Swamp) دسترسی داشته باشد.
فصل سوم از داستان بازی The Witcher ( بخش Trade Quarter از ویزیما)
در همین بخش دوباره با آلوین روبهرو خواهیم شد. Salamandra هم به دلایلی به دنبال او هستند. اینجاست که گرالت باید تصمیم بگیرد سرپرست آلوین چه کسی باشد: تریس یا شانی. هرکدام را که انتخاب کند دیگری با او دشمن خواهد شد. در ادامه گروهی از الفها به بانک شهر دستبرد زده باز نبردی میان الفها و شوالیهها درخواهد گرفت. اینجا هم گرالت باید یکی از مسیرها را انتخاب کند.
نکتهی مهم: این تصمیم که آلوین را نزد تریس (Teiss) یا شانی (Shani) ببرید اتفاقات دیگر فصلها را تغییر خواهد داد.
در ادامه تریس و گرالت نشانی محل اختفای گروه جنایتکار Salamandra را یافته به آنجا تلپورت میکنند. با توجه به اینکه در ماجرای سرقت از بانک با کدام جناح متحد شده باشید، یکی از آنها در این میان به شما کمک خواهند کرد. درنبرد پیش رو Azar javed فرار میکند اما پروفسور کشته میشود. بعد از خروج از غار گرالت با آدا و سربازانش مواجه میشود.
گرالت از قبل آدا را ملاقات کرده بود. او دریافته بود که آدا با گروه Salamandra همکاری داشته با جعل یک سری اسناد قصد براندازی حکومت پدرش را دارد. حالا که آدا میداند گرالت از نیات او باخبر است دستور مرگ او را صادر میکند. خوشبختانه تریس باری دیگر گرالت را نجات میدهد.
توجه کنید گرالت هنوز میتواند به مناطقی که در فصل قبل به آنها دسترسی داشت، وارد شود. علاوه بر آن حالا به مناطق تازهای از سیستم فاضلاب Vizima و بخش تجاری هم دسترسی دارد.
منتظر قسمت دوم از داستان بازی The Witcher باشید